تلاش براي دستيابي ايران به دانش هستهاي و افزايش ظرفيت غنيسازي اورانيوم از مهمترين بحثهاي آن روزها بود. پس از شهادت دكتر عليمحمدي، زنگهاي خطر براي دانشمندان هستهاي ايران به صدا درآمده بود اما نيرنگ دشمنان اين سرزمين تمام نشد و دكتر شهرياري در 9آذر سال89 طي يك عمليات تروريستي به شهادت رسيد.
اينكه چرا او مورد هدف قرارگرفت و جايگاه علمي او در دانش هستهاي ايران كجا بود، موضوعي بود كه آن را با دكتر صالحي در ميان گذاشتيم.آن روزها هنوز بيشتر از چندماه از شهادت دكتر شهرياري نميگذشت. دكتر صالحي در ميان مصاحبه بارها حرفش را قطع كرد و بغضش را فرو خورد تا بتواند سخن بگويد. بناي ما اين بود كه فقط درباره وجهه علمي دكتر شهرياري صحبت كنيم اما نشد.
- گفته ميشود نبوغ سرشار دكتر شهرياري در ادوار مختلف تحصيلي آشكار بوده؛ با توجه به اينكه شما هم استاد راهنماي وي در دوره فوقليسانس رشته مهندسي هستهاي در دانشگاه شريف بودهايد، از آن ايام بگوييد.
من رآكتور درس ميدادم. بله مجيد دانشجوي ممتازي بود. مصداقي برايتان بگويم. اين مربوط به زماني است كه در موضوع سوخت من درس جديدي ميدادم. قصه اين درس جديد هم جالب است. روزي يكي از دوستان به من زنگ زد و تبريك گفت. گفت آقاي صالحي كتابي در آمريكا منتشر شده درباره سوخت هستهاي و نام تو در اين كتاب هست. البته موضوع اصلي اين قصه مجيد است نه علي اكبر صالحي. اين زماني است كه مجيد هم دانشجوي من است. كتاب را تهيه كردم. استاد راهنماي دوره دكتري من در MIT آمريكا در سال 1355در رشته مهندسي هستهاي بعد از نزديك به 20سال كتابي نوشته بود در ارتباط با مديريت سوخت و كاري كه بنده در زمان دانشجويي كرده بودم را ذكر كرده بود. بايد بگويم كه حس من وقتي كتاب را ديدم اين بود كه مردم آنجا چقدر بااخلاقند، اصلا ضرورتي نداشت كه اسمي ببرد. انسان از معلمهايش خيلي چيزها ميآموزد. اين معلم ما در آمريكا هميشه براي ما درس اخلاق بود.
- اسمشان چه بود؟
مايكل دريسكول. به تمام معنا يك معلم اخلاق بود. من ايشان را با نام خانوادگي خطاب ميكردم. ايشان اما ميگفت علي به من بگو مايكل. من ميگفتم آقاي پروفسور دريسكول اين تنها چيزي است كه از من نخواهيد چون نميتوانم انجام بدهم. ما جوري تربيت شدهايم كه بايد بزرگان را اينجوري صدا بزنيم و نميتوانم با اسم كوچك شما را صدا بزنم. احساس ناراحتي ميكنم.
- از كتاب ميگفتيد.
كتاب بسيار خوب و پيشرفتهاي بود. آن درس جديد كه اشاره كردم همين بود كه اين كتاب را بهعنوان درس تازه اعلام كردم. شهرياري هم جزو نخستين دانشجوياني بود كه اين درس را گرفته بود. اين كتاب كه درس دادن آن در محيط علمي ايران يك اتفاق تازه و جسورانه بود در انتهاي هر فصل مسئلههايي داشت كه بايد حل ميشد. در اواسط كتاب بعضي مسائل خيلي سخت بود. من حالا بعد از سالها بهخاطر مجيد بايد نزد مردم اعتراف كنم. كسي كه اسمش در آن كتاب آمده دارد از يك حقيقت ميگويد: خودم نميتوانستم مسائل سخت اين كتاب را حل كنم.
- خب اين چه ربطي به مجيد شهرياري دارد؟
جالب است بدانيد كه دكتر شهرياري كه دانشجوي نخستين دوره تدريس اين كتاب در ايران بود اين مسائل را حل كرد. تمام مسائل اين كتاب را حل كرد. البته مجيد در آن ايام نميدانست من نميتوانم اين مسائل را حل كنم. شما لابد ميدانيد كه مجيد عزيز فقط در ايران درس خوانده بود. هر چه بلد بود از همين آب و خاك بود، تا آخر هم همين بود.
- معروف است كه ايشان در دوره دانشجويي مشكل دانشجويان رشتههاي ديگر ازجمله تمرينهاي رياضي آنها را حل ميكرده، لطفا ماجراي آن دوره آژانس در ايران را بگوييد.
بله. آن دوره هم يك مصداق ديگر در نبوغ سرشار ايشان است. قرار شد يك برنامه فوقليسانس معادل در سازمان انرژي اتمي به كمك آژانس بينالمللي انرژي اتمي داير شود. مهندساني كه مشغول بهكار بودند بايد اين دوره را ميگذراندند. برخي از معلمين اين دوره از خارج ميآمدند. بعضي از معلمين را از داخل انتخاب كردند. يكي از اين معلمين بنده بودم كه همين مديريت سوخت را درس ميدادم. به شهرياري گفتم كه تو بيا كمك كن چون من وقت نميكنم براي اينها مسئله حل كنم. مسئلهها را حل كن، من درس ميدهم.
- پاياننامه فوقليسانس دكتر شهرياري نيز به نوعي مقدمه كار خارقالعاده ايشان بود كه بعدها توانست گرههاي دانش هستهاي ما را باز كند.
در آن مقطع يعني وقتي مجيد پاياننامه فوقليسانس را بايد تهيه ميكرد، من در دورهاي در آرژانتين برنامهاي نوشته بودم؛ شايد هزار خط بود. راجع به يك موضوع هستهاي بود. ميشود گفت يكجور شبيهسازي در قلب رآكتور كه مثلا شما بتوانيد در كامپيوتر ببينيد كه چه اتفاقي در قلب رآكتور ميافتد؛ چون شما به قلب رآكتور نميتوانيد دسترسي داشته باشيد. برنامه من خيلي ابتدايي بود و جنبه تحقيقاتي داشت. گفتم آقاي شهرياري بيا اين برنامه را وَسعت بدهيم طوري كه دانشجويان بتوانند شبيهسازي را انجام بدهند؛ مثلا وقتي ميله كنترل بالا ميرود، ببينند كه مثلا قدرت رآكتور چطور و چه ميزان تغيير ميكند و چگونه بالا ميرود و وقتي ميله ميآيد پايين قدرت رآكتور چطوري ميآيد پايين. شهرياري همين كار را انجام داد. به قدري زيبا انجام داد كه بهترين برنامهريزي رآكتور ايران بود.
- شما قبلا گفته بوديد در غنيسازي 20درصد، دكتر شهرياري نقش مهمي داشت. ممكن است به زبان ساده درباره كاري كه دكتر مجيد انجام داد توضيح بدهيد؟
وقتي به ما ماموريت داده شد كه غنيسازي 20درصدي را انجام بدهيم سازماندهي وسيعي با حضور دانشمندان رشتههاي مختلف انجام شد. براي اينكه اين كار پيش برود بايد محاسبات بحراني انجام ميشد. محاسبات مهندسي شيمي و ديگر محاسبات را براي مجتمع سوخت، بچههاي ما خيلي قدرتمندانه انجام دادند. براي محاسبات بحراني كه بسيار مهم است در ايران كسي را نداشتيم. از طرق مختلف تلاش كرديم اين نقيصه را رفع كنيم. دستمان به هيچ جا نرسيد. اگر اين بخش انجام نميشد كل كار متوقف ميشد. اين از آن تخصصهايي است كه در كشورهاي بسيار محدودي وجود دارد. تقريبا مهمترين نقطه عدمپيشرفت در سوخت همين جاست.
- محاسبات بحراني يعني چه؟
شما چون با مواد هستهاي سر و كار داريد اگر اين مواد حسابشده نباشد و تجمعي از مواد هستهاي داشته باشيد يكدفعه ممكن است يك فعل و انفعالاتي رخ بدهد و اين فعل و انفعالات كساني را كه آنجا كار و زندگي ميكنند در معرض خطر قرار دهد. شما بايد جوري طراحي كنيد كه هيچوقت تجمع مواد هستهاي به آن اندازه نباشد كه آن خطر را ايجاد كند. اين محاسبه يك آدم واردي ميخواست كه ما نداشتيم. اصلا هيچكسي نبود و كار بسيار حساس و سختي بود. من موضوع را مطرح كردم. دكتر شهرياري با آرامشي كه هميشه داشت گفت استاد اين محاسبات را من انجام ميدهم. اين هرگز باورپذير نبود؛ آدمي كه دورهاي نديده و خارج از كشور نرفته اين محاسبات را انجام بدهد. شهرياري اين كار را انجام داد.
- يعني فقط همين يك نفر در ايران ما ميتوانست اين كار را انجام بدهد؟
بله. تنها و تنها شهرياري. گفت كه شما مطمئن باشيد. حالا نكته جالب ماجرا همين است كه فقط همين يك نفر بود. ما نفر ديگري نداشتيم. اين تواني بود كه فقط او داشت و كار ما بهشدت وابسته به توان مجيد بود. وقتي كه ايشان شهيد شد من خيلي نگران شدم.
- كار را راه انداخت يا نه؟
ما در چند جبهه كار كرديم، شهرياري يك قسمتش بود، يك قسمتش مهندسي شيمي بود كه يك مهندس ديگر آمد طراحي كرد و دهها مهندس شروع كردند بهكار كردن. يكي آقاي شهرياري بود، ولي كار ايشان يك جوري بود كه كس ديگري را نداشتيم كه اين كار را انجام بدهد. ايشان شهيد شد و من نگران شدم. كار انجام شده بود اما در ادامه كار فقط وجود ايشان گره از كار ما ميگشود. ايشان شهيد شد و من در همان لحظه كه خبر را شنيدم به غيراز اينكه تأسف خوردم يك دانشمند بزرگ را از دست داديم نگران بودم براي كار ما مشكلي ايجاد بشود. نميدانستم بايد چكار كنيم؛ چون همانطور كه گفتم كس ديگري نبود كه كار كشور را انجام دهد. از بد حادثه در آن مقطع از حيث اقتدار كشور در موضوع هستهاي، اين كار بسيار مهم بود. با نگراني رفتم به بچهها گفتم چه بايد كرد؟ ديدم آرامش در آنها موج ميزند. حيرت كردم. ميدانيد مرام شهرياري انفاق علمش بود و من به اين موضوع اصلا فكر نكرده بودم. بچهها گفتند نگران نباشيد آقاي صالحي، دكتر شهرياري همان اول كار براي ما وركشاپ گذاشت و روند كار را آموزش داد. آن دانشمند كه خوب ميدانست تواني دارد كه هيچكس ديگر در ايران ندارد، در كمال سخاوت كارگاه آموزشي راه انداخته بود و حدود 15-10نفر را آموزش داده بود. بچهها گفتند الان ما همهچيز را ميدانيم.
- اگر دكتر شهرياري آن كارگاه آموزشي را راه نينداخته بود چه اتفاقي ميافتاد؟
شكل بد كار اين بود كه كار كاملا متوقف ميشد و حالت خوبش اين بود كه كار دستكم 10سال طول ميكشيد و اين يعني از اقتدار ايران در ماراتن هستهاي كاسته ميشد. ملاحظه ميكنيد كه كار دكتر شهرياري براي اين مرز و بوم هم از حيث توان علمي او چقدر مهم و هم از حيث اينكه خلوص در خدمت يك مومن به دين و كشورش چقدر خداگونه بود.
- خب، در پرونده علمي دكتر شهرياري اقدامات حيرتآور بسيار زياد است؛ مثلا تاسيس رشته تحصيلي پرتوهاي هستهاي كه در ايران و بسياري از كشورها پيش از آن نبود و شرح آن مفصل است اما 2 كار مهم ديگر ايشان سامانيافتهاي علمي- هستهاي در ايران و كدهاي محاسباتي بود كه در انجام اين دوكار نقش شما مهم است. موافقيد در اين زمينه مصاحبه را ادامه بدهيم؟
بله بهنظرم براي مردم جالب باشد. اول بگويم كه دكتر مجيد علاقهاي به مسئوليت اجرايي نداشت. من به او چندبار پيشنهاد داده بودم. اهل اين حرفها نبود. البته او مرد كار علمي بود و حق هم اين بود كه كار اجرايي نكند اما در مقطعي به ايشان گفتم 2 كار را ميخواهم پيشنهاد بدهم كه نبايد نه بگويي. گفت چي؟ گفتم اول اينكه كارهاي علمي زيادي در علم هستهاي در مملكتمان انجام گرفته اما اينها جمع و جور نشده؛ همينجور متفرقه است. هر كسي يك كاري كرده و اينها مستند و تجميع نشده. اينها يافتههاي علمي متعلق به اين آب و خاك است و به كتابهاي آموزشي تبديل نشده. ما به قدر تحسين برانگيزي خودمان علم توليد كردهايم و ديگر از اين به بعد بايد كتابهاي تاليف خودمان تدريس بشود. چرا كتابهاي خارجي را بايد درس بدهيم؟ بعد كدهاي محاسباتي است. دومين كاري كه از ايشان خواستم كدهاي كامپيوتري بود.
- كد يعني چه؟
كد يعني برنامههاي كامپيوتري محاسباتي؛ نرمافزارهاي هستهاي. نرمافزارهاي هستهاي در اختيار هر كسي نيست و خيلي گران است و نميدهند. به دكتر شهرياري گفتم شما عدهاي را جمع كن اين كدها را خودمان داشته باشيم. خودمان شروع كنيم به نرمافزارسازي.
- فكر ميكنم يك كار مهم ديگر هم بوده است...
بله، عنوان اين كار بسيار مهم «ايجاد دادههاي سطح مقاطع ملي» است.
- اين يعني چي؟
شما وقتي ميخواهيد محاسبات هستهاي انجام بدهيد سطح مقطع واكنشهاي هستهاي را لازم داريد. ببينيد در واكنشهاي هستهاي كه انجام ميگيرد يك چيزي به نام سطح مقطع است كه اين سطح مقطع نشاني از ميزان واكنش دارد و احتمال رخ دادن واكنش را روشن ميكند؛ يعني شما اگر اين سطح مقطع را بدانيد، قادريد تشخيص بدهيد تا چقدر احتمال انجام واكنش وجود دارد. اين سطح مقطع را هر كشور پيشرفتهاي بهصورت ملي براي خودش درست كرده است. اين سطح مقطع بهصورت خام وجود دارد اما براي كشوري كه بخواهد سوخت توليد كند سطح مقطع ملي لازم است. پيشنهاد من اين بود كه دكتر شهرياري و تيمش سطح مقطع خام را تبديل به سطح مقطع ملي براي ايران كند. دكتر شهرياري اين 3 پيشنهاد را فوري و مشتاقانه پذيرفت. 40-30دانشمند و تكنيسين را جمع كرد و چه كار زيبايي را به انجام رساند و اينك اين كار هم ادامه پيدا ميكند.اي كاش بود و نتيجه كارهاي علمي حيرتآورش را ميديد. حالا از خانمش بپرسيد ميگويد: آقاي صالحي از وقتي كه اين پروژه را به ايشان داديد اصلا زندگي برايش مفهوم نداشت. تمام فكر و ذهنش همين پروژه بود.
- در روز شهادت دكتر شهرياري شما كه معاون رئيسجمهور و رئيس سازمان انرژي اتمي بوديد مقابل دوربينهاي خبري گريه كرديد. آيا علت، همان نگراني بود؟
ماجرا بسيار وسيعتر از اين حرفهاست. اگر فاصله ما در علم هستهاي با غرب از نظر تكنولوژيك و علمي 40سال بود با كارهاي شهرياري در همان تاريخ شهادت ايشان، اين فاصله فقط 5 سال شد. اين يك وجه بسيار كوچك از بزرگي شهرياري بود. او به تنهايي 35سال كشور را از دشمن پيشانداخت. پايههاي اين ساختمان قوي را شهرياري گذاشته و مسير باز شده و كار به پيش ميرود. اميد زيادي به شهرياري داشتم. هر وقت ايشان را ميديدم دلم قرص ميشد؛ يعني ميگفتم كه تا زماني كه شهرياريها هستند اين صنعت هستهاي كشور ما با بنبست روبهرو نميشود. شهرياري هر بنبستي را برميدارد. يك روز خدمت مقام معظم رهبري بوديم. تازه آقاي شهرياري شهيد شده بودند. ايشان پرسيدند كه آقاي صالحي شما متاثر شديد چي بود قضيه شهرياري؟ گفتم كه حضرت آقا اگر به شهرياري در صنعت هستهاي و علم هستهاي 100بدهيم، به بهترين فرد موجود كشورمان به زحمت من نمره 50ميدهم. گفتند كه چنين فاصلهاي بوده؟ گفتم بله اين را بدانيد. غُلو نميكنم. من معلمش بودم اما خدا را شاهد ميگيرم انگشت كوچك شهرياري ديگر نيست؛ يعني من اصلا احساس حسادت نداشتم. اولا چون دانشجوي خودم بود. ميگويند معلم به 2 فرد حسادت نميكند، يكي به بچه خود يكي به دانشجويش. به شما خالص و قاطع ميگويم؛ من ديگر جلوي شهرياري خجالت ميكشيدم كه در مسائل فني حرف بزنم. ميترسيدم ايشان شاهد باشد كه استادش دارد كج ميرود. اين بود كه با احتياط حرف ميزدم؛ اينقدر اين بچه عميق و وسيع بود. شهرياري رفت در دانشگاه شهيد بهشتي رشته جديد هستهاي راه انداخت. الان دانشگاه شهيد بهشتي بهترين دانشگاه هستهاي كشور ماست. بهترينها آنجا جمع شدند. بعد از 4 سال دعوت كرديم كه بيايد بشود دانشيار. در هستهاي دانشيار شدن و مقاله نوشتن خيلي سخت بود، ولي ايشان به سرعت توانست مقاله بنويسد و دانشيار شود. فقط 4-3 سال بعد استاد تمام شد.
- اين پيشرفتهاي دكتر شهرياري براي شما شوق آفرين بود؟
بله، واقعا كيف ميكردم. ميگويند كه «العلم و الدين توامان اذا افترقا و احترقا» علم و دين بايد با هم باشند، علم را از دين بگيري دين به خرافات ميرود، دين را از علم بگيري علم به انحراف ميرود. اگر اين دوتا را با هم داشته باشي ميتواني مثل يك پرنده با2 بال سالم اوج بگيري. شهرياري هم بال علم را داشت هم بال دين را و اوج گرفت. واقعا حيف شد. به شما بگويم پدرم خيلي برايم عزيز بود. ايشان كه فوت شد، من خيلي ناراحت شدم و خيلي از بستگان من كه عزيزند براي من، فوت شدند ولي خدا را شاهد ميگيرم شهرياري كه شهيد شد در آن صحنهاي كه اشاره كرديد، مقابل دوربينهاي خبري روي پايم نميتوانستم بايستم؛ بهسختي خودم را نگه داشتم. چون من ميدانستم كه چه گوهري را از دست دادهايم. دوباره و چگونه ابر و باد و مه و خورشيد و فلك دركار شوند و چه مادري دوباره بيايد و چه پدري دوباره بيايد و چه فضاي اجتماعياي باشد، چه دبيرستان و مدرسهاي باشد، چه معلماني و چه دانشگاههايي باشد كه يكي بشود مثل شهرياري؟
- درمورد محاسبات بحراني، موضوع انفاق علم را مطرح كرديد. ارزش مادي اين كار دكتر شهرياري از لحاظ حرفهاي و كارشناسي چه ميزان بود؟
خدا ميداند اگر شهرياري ميگفت من اين كار را ميكنم و 10ميليارد تومان ميگيرم ميگفتيم باشد يا 50ميليارد ميگيرم ميگفتيم قبول. حالا جالب است برايتان بگويم كه شهرياري اين محاسبات را انجام داد و يك ريال هم نگرفت. هر كاري كه كردم يك قران نگرفت. بهنظر من علت اينكه شهرياري عاقبت به خير شد اين بود كه همه وجودش الهي بود. فقط خدا را ميديد. رضايت خدا را ميديد. توكلش حقيقي بود. جثهاش ضعيف بود، ولي بنيانش قوي بود، چون تفكرش خدا بود و ميگويند كه حسبناالله و نعمالوكيل و ايشان معني اين آيه را در زندگي درك كرده بود. ميگويند «عاش سعيدا و مات سعيدا» يعني سعادتمند زندگي كرد و سعادتمند از دنيا رفت و حق اين بود كه نام چنين گوهري كه ناشناخته بود و مردم نميدانستند كيست، الان اين نام پرآوازه بشود؛ يعني خداوند اراده فرمود كه نام او روزبهروز برود بالا. الان مزارش را ببينيد كجاست؟ خوشا به سعادتش. يعني هر كه به امامزادهصالح(ع) ميرود برايش فاتحه ميخواند. به بعضيها ميگويم كه اگر ميخواهيد حاجت بگيريد، برويد سراغ شهرياري. من ميشناسم اين مرد را، شما بياييد از اين مرد حاجت بگيريد. نميخواهم بگويم كه اين مرد بيعيب بود ولي تا آنجا كه من ميدانم بيعيب بود.
نظر شما